درباره وبلاگ

اگه اروم بخندی ممکنه کسی متوجه نشه تو داری میخندی و این لذتی نداره بلند بخند قهقهه بزن تا دیگران هم از صدای خنده های تو بخندند . بخنننننننننننننننننننننند
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پخ پخو و آدرس pakhh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


پخ پخو
خنده و خنده و خنده
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 13:53 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

به حیف نون میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره
میگن والله مرده , میگه آخه تا حالا اصلا سابقه نداشته !

 

 

 

در رمانتیک بودن ما همین بس که هم شمع داریم و هم پروانه !
(امضا : جمعی از اتومبیل ها)

 

 

 

بنده خدا برای اولین بار می خواست خرید اینترنتی بکنه
الان دو روزه کارت اعتباری اش گیر کرده توی سی دی رام!


 

 

همت کنید همه فوتبالیست های به درد نخورُ که میلیادری پول میگیرن
بریزیم تو یه DVD بدیم احسان حدادی پرتش کنه وسط بیابون

 

 

 

امروز فهمیدم چرا دیوار چین جز عجایب هفتگانه ست
آخه تنها محصول چین هست که بیشتر از ۳ روز دووم آورده !

 

 

 

بنی آدم ابزار یکدیگرند / در اسگل کردن ز هم برترند
چو عضوی به درد اورد روزگار / دگر عضوها را خنده و هار هار . . .
شاعر معاصر

 

 

 

زن حيف نون به شوهرش ميگه:
همسايه هر روز صبح زنشو ميبوسه تو چرا اين كار رو نميكنى؟ ميگه:آخه من كه خوب نميشناسمش،شايد به من بوس نده!

 

 

 

در بیمارستان ها تنها ما هوایتان را خواهیم داشت !
(امضا : یک کپسول اکسیژن)

 

 

 

به یه نفر ميگن چرادرخونتون نوشتىwc ميگه اين مخفف wellcome است

 

 

 

یارو میره ثبت احوال اسمشو عوض کنه، میگن الان اسمت چیه مگه؟
میگه عین ا... چس چهره
میگن: حق داری، میخای اسمتو چی بذاری؟
میگه: کامبیز چس چهره

 

 

 

از غضنفر ميپرسن بابات چطور مرد؟ميگه:از پشت بام افتاد رو كولر،كولر شكست افتاد رو ايوون،ايوون خراب شد افتاد روي گلخونه ،گلخونه خراب شد،ديديم همينجور پيش بره خونه خراب ميشیم ؛ رو هوا با تفنگ زديمش!!‬


 

 

شنگول منگول 2012 :
منم منم مادرتون مرغ آوردم براتون
(بعد از باز شدن در ) :
سروان جعفری هستم ! بچه ها بریزید دیش هارو جمع کنید !

 

 

 

خدایا می شه ما رو امتحان کنی ببینی جنبه پولدار شدنو داریم یا نه !؟

 

 

 

همینطور که یه ماه در سال نمی‌ذارن کسی چیزی بخوره که فقیرا رو درک کنیم
یه ماه هم بیان همینجوری بهمون پول بدن صفا کنیم ببینم پولدارا چی می‌کشن !

 

 

حیف نون میره شهر میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن
میگه:عجب پس اینا دماغاشونو با چی پاک می کنن؟!



پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:34 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

استاد: وقتی بزرگ شی چه میکنی ؟


شاگرد: عروسی!


استاد: نخیر منظورم اینه که چی میشی ؟


شاگرد: داماد!


استاد: اوووف ،منظورم اینه وقتی بزرگ شی چی حاصل میکنی؟ ...


شاگرد: بچه


استاد: احمق ، وقتی بزرگ شی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟


شاگرد: عروس میگیرم!


استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهند ؟


شاگرد : نوه...!!



پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

بدترین و عذاب آور ترین دیالوگ عید دیدنی:
مهمونا در حال رفتن هستن و یــــــــــــــــهو
بابام: حالا شام میموندین یه چیزی دور هم میزدیم :)
مهمون: نه دیگه زحمت نمیدیم ولی حالا که شما میگی بـــــــــــــاشه


 

 

نذری آوردن پسر همسایه یکی از نشانه های آخر الزمان است!



ادامه مطلب ...


دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:46 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

محققان دريافتند علت پرتاب شهاب سنگ در آسمان،وجود حيف نون در كرات ديگر است.

 


 

 

غضنفر با خرش سوار وانت ميشه.موقع حساب راننده ميگه شما 100تومان،خرت 50تومان.غضنفر ميگه:آقاي راننده،ميشه 2تامونو خر حساب كني؟

 

 

 

يارو با نيسان ميره تو مغازه افسر مياد كه كروكي بكشه درگوش افسره ميگه: 50هزارتومن! ميدم بگو مغازه مقصره.

 

 

 

غضنفر داشته واسه بچش لالایی میخونده,بعد از نیم ساعت میگه چرا نمیخوابی عزیزم؟بچش میگه دو دقیقه زر نزنی خوابم میبره.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:42 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

حیف نون واسه سنگ قبر باباش عکس نداشته تا کمر خاکش می کنه !

 


 

 

احوالپرسی حيف نون :حالا ما تلفن نداریم شما نباید یک زنگ به ما بزنید؟

 

 

 

معلم میگه:
بچه ها کتاب تاریخ رو در بیارید.یکی بلند میشه میگه:
مگه تاریخ داریم آقا؟من فکر کردم ریاضی داریم،
علوم آوردم نقاشی بکشیم!



ادامه مطلب ...


شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

نويسنده غضنفر آبادي:
شب بود و خورشيد به روشني ميدرخشيد و پيرمردي جوان يكه وتنها به همراه خانواده اش در سكوت گوش خراش شب قدم زنان ايستاده بود.

 

 

حیف نون پیتزا سفارش میده گارسون میگه بنام کی ؟ حیف نون میگه بنام خداوند بخشنده مهربان



ادامه مطلب ...


جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 10:9 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:46 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...

 

*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن

 


 

 



ادامه مطلب ...


جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

مردی تو یك فروشگاه بزرگ به یه دختر زیبا میرسه و میگه: خانم، من زنمو اینجا گم كردم ناراحت نمی شید اگه کمی با شما صحبت كنم؟ دختر: چرا؟!! مرد: چون هر بار كه با یه زن خوشگل صحبت می كنم زنم یهو پیداش می شه!!



جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد،

 یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده

 شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا



جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:39 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       


تجسم کنید !!

 تو یه روز سرد

 پیجامه های گرمت رو می پوشی و میپری تو تختت،

 بالش رو درست می كنی، پتو رو می كشی رو خودت، خودت رو این اونور می كنی، یكمم خودت رو می كشی، حسابی که گرم شدی چشاتو میبندی که بخوابی....

 یه دفعه می بینی چراغ اتاق رو یادت رفته خاموش كنی!!



جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:37 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

لذت بردن یعنی بری مهمونی، دخترشون برات شربت بیاره، آروم بگی :خودتون درست کردین؟؟ ، اونم با عشوه بگه : بله، نوش جان، تو بگی : پس نمی خورم ، مرسی



جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:36 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمه ام داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت. یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه! 

یهو عمه صاف نشست گفت: تازه الان بهم ریختس!

 



ادامه مطلب ...


18 فروردين 1391برچسب:, :: 9:34 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

کلمه مادر و زن ٬ هر دو کلمه مقدسی هستند ٬ ولی پناه بر خدا اگر ای دو کلمه یکجا تلفظ شوند !!!

 

 

 

 

پرتاپ شهاب سنگ از آسمان بیانگر وجود “غضنفر” در کرات دیگر است

 
 
 
 
 



ادامه مطلب ...


جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 1:4 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

يارو چاقو خورده درحد بنز داره ازش خون ميره،بردنش اورژانس،پرستار ميگه؛ آمدين بستريش كنين؟ پ ن پ! آورديم خون بده بريم!!

 

                                       *  *   *   *   *   *   *   *    *     *   *    *

رفتم عروسي ديدم گوسفند بستن به درخت ميگم اوخي ميخوان قربونيت كنند گوسفنده ميگه پ ن پ من اوردن دي جي باشم !

 

 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, :: 22:55 ::  نويسنده : علیرضا و آبجی       

 

يه بار جوگير شدم يه پيرمرد كور رو به زور از خيابون رد كردم ديدم يه

 

چيزايي مي گفتا شلوغ بود توجه نكردم. اون ور خيابون با عصا زد منو

 

گفت احمق اونجا منتظر پسرم بودم

 

 

 

 

قصيده طلاق: يارب آن نوگل خندان كه سپردي به منش / آنقدر لوس و ننرشد كه سپردم به ننش !

 

 


 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 صفحه بعد

   
 
   

ابزار چت روم

چت روم